بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام الان داشتم قلیون میکشیدم و آخرش ذکر یونسیه گفتم و دختر باکره خواستم از خدا و بازی میکردم ولی تحریک نشدم فقط یه دختر اومد تو ذهنم گفت تو توی زندانی بله زیاد پیش اومده که صدای اذکار منو به زندانها میکشونن و پیش مجرمها و به نفشونه زندانیا ممکنه آرامش پیدا کنن و کمی یاد خدا کنن و کمتر جر و دعوا کنن و خودشون کلا اونجا ساکن و شاغلند و امکانات دارن و شهر رو مثه پلیس در دست دارند و امنیت شهر دستشونه و همشون بد نیستن اما اما انتظاری نیست در فضای مجرمانه ما عاشق شیم و تحریک شیم و حال ببریم من خودم سابقه روان دارم ولی سابقه زندان نه با اینکه تو خونه ماموران اسیرم کردن و وابستگی بهم دارن و ممکنه زیاد فحش بخورم و اذیت شن خانواده ولی قوی شدم ولی خب دیگه زندگی نداریم و محبت ایجاد نمیشه و مدام شیطانه و فضا فضای مومنانه و عاشقانه نیست مگر اینکه بفریادم برسند و توی فضای بیماران روانی هم زیاد بودم که اونجا بدتره و اصلا خدا رو نمیشناسن و افسردگی کلا تزریق میشه ولی خوب دعا و قرآن میخونم در پست نوشتاری قبل هم که اشاره کردم جلوی تلوزیون فکر داشته باشیم هنگام ذکر یونسیه و بازی کنیم و دختر باکره بخایم یک نکته رو نگفتم و اینه که قبل از حال کردن و بازی و زن باکره خواستن یه چندباری ذکر یونسیه میگم و عذاب رو در نظر میگیرم که ای خدا منو ببخش که کونم رو باید پاره کنن و دوباره ذکر یونسیه و ای خدا منو ببخش وگرنه چشمامو باید از حدقه درآرن و کور کنند و خلاصه عذاب های مختلف رو بعدش از خدا زن باکره میخام و بازی میکنم و این جرقه صحبت قبلیم شد که جلوی تلوزیون فکر کنیم متناسب با چیزایی که میبینیم چون قبل از حال کردن جلوی تلوزیون امروز صبح چون مامان بابام مسافرتن و تنها بودم و قلیون رو اوردم جلو تلوزیون خلاصه دونفر تو پارک بودن نشون میداد تلوزیون امروز صبح شبکه نمایش که پارکی بود که دروازه قرآن و تخت جمشید و مکان های مشهور رو شبیه سازی کرده بودن در یک پارک مخصوص بعد این دو نفر راه میرفتن در پارک یکیش مجری و خبرنگار چیزی بود و یکیش کارشناس و صدای تلوزیون کم بود نمیشنیدم چی میگن و من قلیون میکشیدم و آیت الکرسی و الحمدلله رب العالمین و استغفرالله رب العالمین و صلوات و یا مهدی ادرکنی یا مهدی اغثنی و اللهم عجل لولیک الفرج رو هر کدوم چند بار گفته بودم و فکر هم داشتم که مثلا خدایا شکرت سالمم و ذکر الحمدلله رب العالمین میگفتم و حالا میخاستم ذکر یونسیه بگم و شبکه آموزش این دو مرد رو در این پارک نشون میداد و من عذاب رو تجسم میکردم که خدایا گناهام رو ببخش که مثلا باید چاقو بزنن بهم و بسوزونم و جزغاله بشم و اینا بعد میدیدم این مرد که راه میره پاش درد میکنه و سخته راه رفتن در پارک بعد ذکر یونسیه میگفتم و فکر میکردم که خدایا گناهامو ببخش که باید فلج بشم و نتونم راه برم یا این دونفری که تلوزیون شبکه آموزش نشون میداد موهاشون ریخته بود یه خورده ش بعد ذکر یونسیه میگفتم و در دل میگفتم خدایا ببخش منو وگرنه باید کچل شم بعد چند بار این ذکر رو گفتم و بعد از خدا دختر باکره خواستم و ذکر یونسیه میگفتم و در پست قبل توضیح دادم دقیق برای خال کردن ولی جرقه ش از اینجا بود از تجسم و ذکر و فکر برای عذاب خود!!

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۳۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام آقا ما دیروز صبح تنها بودیم و قلیون کشیدیم جلو تلوزیون و کلی حال کردیم و‌ذکر گفتیم و آب عشق پاشیدیم و خوردیم ولی دیشب و حتی امروز زنها بهم پا نمیدادن و ضد من موضع گرفتن و اصلا هرچی بعد از ذکرهای مقدماتی بازی کردم با خودم اصلا تحریک نشدم و بجاش تو رختخواب تحریک شدم و اونجا چون ذکر نمیگم حال زیاد نمیبرم ولی باز شکر ولی یه نکته اصلی اینه جلوی تلوزیون مامورا فکرم رو میخونن لذا باید فکر داشت متناسب با چیزی که میبینی نکته دوم اینه که هنگام بازی با خود و ذکر یونسیه که از خدا زنها و دختران باکره میخای همینطور که بازی میکنی با خودت و تلوزیون میبینی و صدای تلوزیون هم کمه اینطوری باید فکر کنی که مثلا اگر تلوزیون درخت نشون میده هنگام ذکر فکرت این باشه که خدایا یه دختر باکره که درختان بهشتی داشته باشه والان که تلوزیون میدیدم در دو شبکه آثار تاریخی و قدیمی نشون میداد و من از خدا یه دختر باکره میخاستم حین ذکر یونسیه که جام طلا داشته باشه نمیدونم خانه مجلل داشته باشه و ثروتمند باشه و تو بهشتش دریا باشه و ابرها رو که نشون میداد از خدا زن باکره میخاستم که خونش تو ابرا باشه و و لوح و دستنوشته ها رو که نشون میداد تلوزیون از خدا یه دختر باکره میخاستم که پرونده با ارزش داشته باشه و هر چی تلوزیون نشون میداد متناسب با دختر بهشتی و باکره یا زنهای باکره بهشتی چیزایی که تلوزیون نشون میداد رو از خدا میخاستم و اون مامورهایی که فکرم رو میخوندن درسته پا بهم نمیدادن ولی فکرمو میدونستن و چند بار کمکم کردن حتی چیزای جنسی هم خواستم که تو تاریکی و قبرش بکنمش اون دختر باکره و اینجا هرچی بیشتر فکر کنی متناسب با چیزی که تلوزیون نشون میده بهتره!!

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۱۲ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام امروز تو باهم بودم یه کلیپ دیدم از دوتا پسر سوار موتور بودن زدن از پل کنار جدول رد شدن پریدن تو هوا و شاید مست بودن و با سر خوردن زمین یکیشون که گمونم ضربه مغزی شد بعد همینطور که آهنگ گذاشته بودن رو کلیپ یه زن رو نشون میداد گوشه تصویر که ناخودآگاه توجه م بهش جلب شد که سرتا پا قرمز پوشیده بود چندتا کلیپ دیگه هم دیدم بعدش که لباس قرمز پوشیده بودن مرد و زن و فورا یاد حدیثی افتادم که لباس قرمز لباس شیطانه یعنی اگر کلیپی دیدی در مجازی که یارو قرمز پوشیده چه مرد چه زن نه که شیطان باشه بلکه سیاست شیطانی رو نشونت میده که این کارو نکن خطرناکه و عذاب داره پس خودشون شیطان نیستن بلکه کارشون اشتباه و باعث گمراهی و عذابت میشه همین تیم پرسپولیس بعید میدونم از شیاطین هم استفاده نکنه برای پیروزیش و قدرت و پول و زور داره حالا برعکس اگه دیدی زنی یا مردی سیاه و لباس مشکی و تیره پوشیده اینم یه نکته مقدس و خوب داره اگرچه معنویت توش نباشه میتونی رنگ لباس هارو در کلیپهایی که میبینی امتحان کنی ولی باید تیز باشی و فکر کنی و نکته رو پیدا کنی موفق باشید!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۴۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام ببین همش جنگه فکره و شیاطین هرکس اسرار و افکارت رو بدونه مسلطه بر تو حالا چه جادوگره چه ماموره چه فرشته و حوری چرا وقتی من ذکر میگم و بدون صدا از خدا زنها و ممه و اینا رو میخام فورا پیرزن های زشت و هرزه و بدکاره و جادوگر فکرمو میفمهمند و میخان بام باشند چرا دختران پاک و نورانی و حوری صفت و خشکل فکر منو که از خدا مثلا ممه میخام رو نمیفهمند و خدا صدای افکار و دلمو بهشون نمیرسونه که بهم از دور حال بدن؟؟؟ آها اینجا بحث بحثه قرآنه شما وقتی از روی هر متن و کتابی بخونی فکرت ممکنه کنترل بشه و جنها صدای دلتو میشنون و جادوگرها هم جنها به گوششون میرسونن لذا کتاب خواندن زیاد اجنه رو اذیت میکنه لذا وقتی ما جوانها کتاب بخونیم و درس و اینا سردرد میگیریم و سخته چون داریم مدام کنترل میشیم لذا برای که نتونن کنترلت کنن و تسلط روت ایجاد نشه و افراد و زنها و دختران مومن حرف دلتو بشنون باید علاوه بر کتاب بدون صدا قرآن بخونی و یا از حفظ کنی قرآن خواندن خعلی تاثیر داره وقتی نتونن فکرتو بخونن نمیتونن وسوسه ت کنن لذا بدون صدا قرآن بخون یا از حفظ کن تا شیاطین برن و فرار کنن!!

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۱ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

سلام یک نکته خدمتون عرض میکنم مخصوصا پسرهای مجرد توجه بفرمایند اگر خلوت کردید و ذکر گفتین یواش یا بلند و در دل و فکر بدون صدا از خدا زن خواستین که بخورتت یا بخوریش توجه بفرمایید که هیچ وقت زن از خدا نخواه و چیزهای خوب خوب بخاه از خدا که زنها خعلی محبت داشته باشن میخان ارضا شی و اگه شدی بدبخت میشی و دلسوزیشون و عشقشون واقعی نیست چون خودشون شوهر دارن و نزدیکشون نباید شد ولی اگر خلوت کردی با خودت و ذکر یونسیه گفتی مدام پس مدام از خدا دختر باکره بخاه که بکنیش و بخوریش و بخورتت توی روایات هم هست که با زنهای بیوه ازدواج نکنید بلکه با دخترها و دوشیزه ها ازدواج کنید و دخترها عشقشون واقعی تر و فکرتو بهتر میدونن و اعماق وجودتو میشناسن و بهت نشون میدن پس چیزای خوب از خدا بخاه و دوشیزه و دختر باکره که در ایران زیاده خعلی کمکت میده اگه بهش فکر کنی و از خدا بخاهی و اگر در ذهنت تشکیل شد و خدا میاندازه به دلت اگه از خدا بخاهی بعد موفقیتت چند برابر میشه چون اونا بهت نیاز دارن و واقعن دوستت دارند!!