ﺑﺎروﻧﻮ دوﺳﺖ دارم ﻫﻨﻮز

‫ﭼﻮن ﺗـﻮ رو ﻳـﺎدم ﻣﻴـﺎره

‫ﺣﺲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﻨﻲ

‫وﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺎرون ﻣﻴﺒﺎره

‫ﺑﺎروﻧﻮ دوﺳﺖ دارم ﻫﻨﻮز

‫ﺑـﺪون ﭼـﺘـﺮ و ﺳـﺮﭘـﻨﺎه

‫وﻗـﺘـﻲ ﻛـﻪ ﺣـﺮﻓﺎي دﻟﻢ

‫ﺟـﺎ ﻣﻴـﮕﻴـﺮن ﺗﻮي ﻳﻪ آه

9999999

‫ﺷـﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷـﻮﻧﻪ ﻣﻴـﺮﻓﺘﻴﻢ

‫ﻣﻦ و ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺟﺸﻦ ﺑﺎرون

‫ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ و ﺧﻴﺴﻪ

‫ﭼﺸﻤﺎي ﻣﻦ و ﺧـﻴﺎﺑﻮن

‫ﺷـﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷـﻮﻧﻪ ﻣﻴـﺮﻓﺘﻴﻢ

‫ﻣﻦ و ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺟﺸﻦ ﺑﺎرون

‫ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ و ﺧﻴﺴﻪ

‫ﭼﺸﻤﺎي ﻣﻦ و ﺧـﻴﺎﺑﻮن

999

‫ﺑﺎروﻧﻮ دوﺳﺖ داﺷﺘﻲ ﻳﻪ روز

‫ﺗﻮ ﺧﻠﻮت ﭘﻴﺎده رو

‫ﭘﺮﺳﻪي ﭘﺎﻳـﻴﺰي ﻣﺎ

‫ﻣﺮدادِ داغ دﺳﺖ ﺗﻮ

‫ﺑﺎروﻧﻮ دوﺳﺖ داﺷﺘﻲ ﻳﻪ روز

‫ﻋﺰﻳﺰ ﻫﻢ ﭘﺮﺳﻪي ﻣﻦ

‫ﺑـﻴﺎ دوﺑـﺎره ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎم

‫ﺗﻮ ﻛﻮﭼﻪﻫﺎ ﻗﺪم ﺑﺰن

9999999

‫ﺷـﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷـﻮﻧﻪ ﻣﻴـﺮﻓﺘﻴﻢ

‫ﻣﻦ و ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺟﺸﻦ ﺑﺎرون

‫ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ و ﺧﻴﺴﻪ

‫ﭼﺸﻤﺎي ﻣﻦ و ﺧـﻴﺎﺑﻮن

‫ﺷـﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺷـﻮﻧﻪ ﻣﻴـﺮﻓﺘﻴﻢ

‫ﻣﻦ و ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺟﺸﻦ ﺑﺎرون

‫ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻲ و ﺧﻴﺴﻪ

‫ﭼﺸﻤﺎي ﻣﻦ و ﺧـﻴﺎﺑﻮن

‏يه بار تو يه عروسي از يه دختره خوشم امد رفتم جلو بهش گفتم با من دوست ميشي، 

گفت خاك تو سرت اگه به خاله نگفتم، 


دختر خالم بود😶 اخه چرا انقدر ارايش ميكنيد كسي نشناستتون؟😂

99999999o9oo

دیشب یه فیلم هندی دیدم
طرف طناب انداخت هلیکوپترو گرفت😧
حالا این هیچی!!!


هلیکوپتره میخواست بره این نمیذاشت😐😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌99999999999

‏دختر همکارم یبار شب ادراری کرده پنج جلسه بردنش روانکاواونوقت من بچگیام شباتوخواب راه  میرفتم بابام دستم جارو میداده خونه رو هم جارو بکشم😐😂  

9999999999

‏زنگ زدم غذا سفارش بدم متوجه نشدم شماره رو اشتباه گرفتم هر بار میگفتم فلان غذا رو دارین از اعماق وجودش آه میکشید و میگفت نه اونم نداریم دیگه چی میل داری؟!

999999999

مامان بابام باهم دیشب دعواشون شدامروز صبح بابام میخواست اشتی کنه گفت خانم یه چایی به ما نمیدیمامانم گفت نه  دوباره دعواشون شد😐😂

99999999999

یه مدت هر هفته می‌رفتیم خواستگاری یه دختره ، هر دفعه جواب رد میدادن دیگه طوری شده بود هر وقت مهمون داشتن و میوه شیرینی نداشتن زنگ میزدن به ما میگفتن پاشین بیاین

99999999999

همسایمون دخترشو با پسر دیده، داشت داد میزد تا تو خونه منی حق نداری دوس پسر داشته باشی شوهر کردی با هرکسی خواستی دوس شو😐قشنگ رید با نصیحتش😶😂

999999999

رفتم دکتر گفتم زخمام دیر به دیر خوب میشه، دکتر گفت قند داری؟ گفتم تا شما چایی رو بریزی میپرم میگیرم