فاضل نظری

شعر طنز لیلی امروزی

يك شبي ليلي دلش آمد به درد

عاشق بيچاره را احضار كرد

گفت : اول يك طبيبي كن خبر

بعد از ان هم انچه ميگويم بخر

داد دستش صورتي با لابلند

نام اشيائي بر ان بنوشته چند

گفت : بايد سكه هاي ناب ناب

بهرم اري تا غروب افتاب

يك النگوي طلا يك سينه ريز

طوق مرواريد و گردنبند نيز

دستبندم از برليان مي خري

با دو گردنبند و سه انگشتري

ساعت بسيار زيبا از طلا

زود بهر من بخر اي ناقلا

دستكش با كيف و كفش وروسري

كن فراهم تانخوردي تو سري

در سر راهت بخر يك كاديلاك

بهر لب رژ بهر ناخون نيز لاك

عطر پاريس از برايم كن رديف

مانتوي اعلا به رنگ كفش وكيف

خواهي ارباشم هميشه من زنت

تا ابد گردم وبال گردنت

كاخ در لندن بخر از بهر من

با گل و گلدان استخر و چمن

بابت مهريه ده ميليون دلار

زود كن اماده و آن را بياور

شعر طنز و خنده دار عید نوروز

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد

عید می آید و اجناس گران خواهد شد

قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس

باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد

و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما

عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید

نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد

کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت

بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد

یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج

وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد

پول را با علف خرس یکی می دانند

فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد

هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو

کامران از پی او تیز دوان خواهد شد

که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم

بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد

سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید

شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد

قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر

باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد

زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت

آسمان دور سرم پُر دَوَران خواهد شد

مغز گردو شده مانند طلا مثقالی

مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد

کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس

حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد

شعر طنز و خنده دار مرغ آهنگ جدایی ساز کرد

مرغ آهنگ جدایی ساز کرد

ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست

قاشق و چنگال من در غم نشست

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا

کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم

حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق

سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر

قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی

خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو

سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا

لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار

پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود

سکته ،اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد

این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است

از جهان تشریف بردن بهتر است

تازگی از دیگران دل می بری

هرکه بامش بیش ،با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو

دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت

لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو

بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

شعر طنز و خنده دار عشق پولدار و فقیر

 

تو نگات شبیه شیشه

عشق من یه تیکه خورشید

عشق تو دویست و شیشه

من نگام دربدر تو

تو حواست پیش بنزه

کاش از اول میدونستم

توی چشمای تو لنزه

زن من نمیشی اما

میری دنبال یه حمال

اما چشم به رات میمونم

همه سالو با آبسال

تو شبای بی ستاره

مثل جنگلای دوری

تو موهات خیلی قشنگه

سرتو با چی میشوری؟

خوب میدونم اگه بازم

مانتوی گلی بپوشی

جلوپات نگه میداره

وانت میوه فروشی

شعر طنز جالب و خنده دار کلاغ و روباه

زاغکی قالب پنیری دید

از همان پاستوریزه های سفید!

پس به دندان گرفت و پر وا کرد

روی شاخ چنار مأوا کرد

اتفاقا ازان محل روباه

می گذشت و شد از پنیر آگاه

گفت: اینجا شده فشن تی وی

چه ویوئی! چه پرسپکتیوی!

محشری در تناسب اندام

کشته ی تیپ توست خاص و عوام!

دارم ام پی تریّ ِ آوازت

شاهکاره شبیه اعجازت

ولی اینها کفاف ما ندهد

لطف اجرای زنده را ندهد

ای به آواز شهره در دنیا

یک دهن میهمان بکن ما را!

زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر

آن همه حیله کرد بی تاثیر

گفت کوتاه کن سخن لطفا

پاس کردم کلاس دوم من

شعر طنز در مورد ازدواج مردها بعد از وفات همسر

مردها کاین گریه در فقدان همسـر می کنند

بعد مرگ همسـر خود، خاک بر سر می کنند!

خاک گورش را به کیسه، سوی منزل می برند!

دشت داغ سینه ی خود، لاله پرور می کنند

چون مجانین! خیره بر دیوار و بر در می شوند

خاک زیر پای خود، از گریه، هی! تر می کنند

روز و شب با عکس او، پیوسته صحبت می کنند

دیده را از خون دل، دریای احمر می کنند!

در میان گریه هاشان، یک نظر! با قصد خیر!!

بر رخ ناهید و مهسا و منور می کنند!

بعدٍ چندی کز وفات جانگداز! او گذشت

بابت تسلیّت خود! آن فکر دیگر می کنند

دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال

جانشین بی بدیل یار و همسـر می کنند

کج نیندیشید! فکر همسر دیگر نی اند!

از برای بچه هاشان، فکر مادر می کنند!

شعر طنز اگر رستم و سهراب امروز بودند !

چنین گفت رســتم به سهـــراب یل

که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل

مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود

دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود

شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت

بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت

اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود

که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود

رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب

که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب

اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم

دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم

چو شوهر دراین مملکت کیمــیاست

زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست

خودت را مکن ضــــایع از بهــراو

به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو

دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس

فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس

توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی

چرا رشــته ات را پزشـکی زدی

من ازگـــــــــور بابام، پول آورم

که هــرترم، شهـریه ات را دهـم

من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر

ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر

چوامروزیان،وضع من توپ نیست

بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست

به قبـض موبایلت نگـه کرده ای

پــدر جــــد من را در آورده ای

مسافر برم،بنـده با رخش خویش

تو پول مرا می دهی پای دیـــش

مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود

که دورازمن اینگونه لوست نمود

چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر

بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر

ولـی درس و مشق مرا بی خیـال

مزن بر دل و جان من ضــد حال

اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم

ازآن به که یک وقت دپرس شــویم

GOD
 

God is very great and strong

He listens to us all day long

And teaches us to do what's right

But nobody knows what He does at night.
------------------------------------------------------------------
GRANDMOTHER'S FISH
 

Gold fish, red fish

Swimming all around

Gold fish, red fish

Never make a sound.
 
--------------------------------------------------------------------
 
BAD BOYS
 

Bad boys like to pull your hair

And make you trip upon the stair;

They also make a lot of noise

And smash up other people's toys.سر و صدا
-----------------------------------------------------------------------------
 

GOOD BOYS
 

Good boys, I think, are hard to find

The gentle, meek, and quiet kind,با حوصله

Who try to fix things when they break

And take you rowing on the lake.قایقرانی
---------------------------------------------------------------

SWEETHEART
 

If you were my sweetheart, I never would roam,پرسه زدن

I'd sit down by the fire and tell you a po.em,

And if an angel came

To call your name

I'd stay with you just the same.
 
*  *  *  *  *  *  *  *  *  *

IF I WERE GOD
 

If I were God I wouldn't let it rain.

The snow would fall in summer when it's hot.

If I were God there'd be

No school ever

Chocolate forever

and teeth that never rot فاسد

If I were God - but I'm not.
-----------------------------------

Whole Duty of Children

A child should always say what's true 
And speak when he is spoken to, 
And behave mannerly at table; 
At least as far as he is able. 
حداقل تا آنجا که او قادر است

------------------------